نويسنده: المر مورر (1)(2) محقق شيمي




 

‏من به عنوان يک شيميدان به وجود خدايي حاضر و ناظر ايمان دارم، و به عقيده من يک حکمت عاليه ي لاهوتي تمام دنيا و آنچه در آن است را آفريده و آن همانا پروردگار بزرگ است.
‏در نظر من غير ممکن است که قوانين و نواميس جهان در نتيجه ي تصادف محض به وجود آمده باشند، زيرا اين امر فوق العاده عجيب و شگفت انگيز است، زيرا قانون و نظم و عقل و ذکا لازم و ملزوم يکديگرند.
‏همچنين من به عنوان يک دانشمند معتقدم که خدا پيوسته مراقب دنياست، و در نتيجه ي همين مراقبت است که قوانين طبيعي دائمي و ثابتند.
هنگامي که وارد آزمايشگاه خود مي شوم، بدون کوچک ترين ترديد، مي دانم که قوانيني که ديروز درست بوده، فردا و پس فردا بلکه تا قيامت درست خواهند بود، وگرنه زندگي من در آزمايشگاه غير از تحيّر و شک و سرگرداني چيز ديگري نمي بود و از فعاليت هاي علمي نتيجه اي حاصل نمي شد. مثلاً اگر در آزمايشگاه خود ظرفي را از آب خالص پرکنم و روي آتش بگذارم، مي دانم که در وقت جوشيدن آب، حرارت آن به صد درجه ي صدبخشي خواهد رسيد، و براي دانستن آن احتياجي به گرماسنج ندارم، زيرا مي دانم تا زماني که فشار جو 76 سانتيمتر جيوه است، آب خالص در صد درجه ي صدبخشي به غليان خواهد آمد و اگر فشار از 76 ‏سانتيمتر جيوه کمتر باشد حرارت کمتري لازم است تا مولکول هاي آب به صورت بخار درآيند، و در نتيجه نقطه ي غليان از صد درجه کمتر خواهد بود برعکس، اگر فشار جو از 76 ‏سانتيمتر بيشتر باشد، نقطه ي غليان آب هم از صد درجه بالاتر خواهد رفت. اين تجربه را من مي توانم هرقدر بخواهم تکرار کنم و اگر فشار را بدانم مي توانم نقطه ي غليان آب را با اطمينان کامل معيّن کنم.
‏شيميدان ها هنگامي که اين رابطه ي فشار و حرارت را با هوش و ذکاي خود درکارهاي معمولي و روزانه به کار مي برند، حيرت و شگفتشان فزوني مي گيرد. مثلاً با تقطير در فشار پايين، اسانس ميوه و شير خشک تهيه مي کنند. همچنين بدون استفاده از رابطه ي فشار و حرارت ايجاد صنعت عظيم نفت وگازولين غيرممکن بود. در حقيقت، اغلب تحقيقات علمي وکارهاي صنعتي به نحوي از اين رابطه بهره مي برند. اين رابطه ي فشار و حرارت دائمي و ثابت است و نمي تواند به هيچ وجه نتيجه ي تصادف محض باشد.
‏نيز جدول تناوبي عناصر هم نمي تواند نتيجه ي تصادف باشد. اين جدول يک نقشه ي مرتب و زيبا از قوانيني است که براي عالم طرح شده است. به طوري که از لفظ آن پيداست، اين جدول عبارت است از مجموع تمام عناصر، و چنان تنظيم يافته که خواص و صفات مشابه به شکل متناوب در آن تکرار مي شود. در اين جدول همه ي عناصر برحسب عدد اتمي طبقه بندي شده اند، و عدد اتمي عبارت است از عده پروتون هاي موجود در هسته ي اتم. بدين ترتيب هيدروژن که ساده ترين عناصر است، يک پروتون در هسته ي خود دارد و هليم دوتا و ليتيم سه تا و الي آخر.
‏هنگامي که عناصر برحسب ازدياد وزن اتمي، پشت سرهم قرار گرفتند، تغييرات خواص آن ها به طور متناوب و دوري تکرار خواهد شد. تمام عناصري که در رديف افقي هستند با همسايه ي خود يک پروتون و يک الکترون فرق دارند و همه آن هايي که در يک رديف عمودي قرار گرفته اند، الکترون هاي واقع در مدارهاي خارجي آن ها مساوي است و در نتيجه ي تساوي عده ي الکترون ها عناصري که در رديف عمودي واقعند خواص مشابه دارند. چون ليتيم، سديم، پتاسيم، روبيديم، سزيم، و فرانسيم هرکدام يک الکترون در مدار خارجي خود دارند، داراي خواص مشابهي هستند و از يک فاميل محسوب مي شوند، و چون قشر خارجي شش عنصر هليم، نئون، آرگون، کريپتون، زنون و رادون به صورت ثابتي پر شده است، به ترکيب با سيار عناصر مايل نيستند و بدين جهت گازهاي بي اثر ناميده مي شوند.
‏به همان ترتيب، ساير عناصر هم به نسبت تعداد الکترون ها و خواص مشابهشان به فاميل هاي مختلف تقسيم شده اند. مشکل مي توان گفت که اين نظم و ترتيب شگرف زاييده ي اتفاق و تصادف است. فرض کنيم که من قدرت اين را داشته باشم که در يک کوره ي بزرگ مقدار زيادي پروتون و نوترون و الکترون و چسب اتمي ( چيزي که اتم ها را به هم وصل مي کند ) را با هم مخلوط کنم و حرارت بدهم. آيا تعجب آور نخواهد بود که بتوانم از ميان آن کوره در حدود يکصد عنصر مختلف با خواص و صفات معيّن و مشخص، بدان گونه که در جدول تناوبي آمده، بيرون بياورم؟! يا به توجيهي ديگر، اگر من مقداري آرد و آب و قند و سيب وگيلاس و هلو را در ديگي ريخته، زير آن را آتش کنم و چندي بعد سرپوش ديگ را برداشته وکلوچه هاي مختلف سيب،گيلاس، و هلوي مرتبي را با شکل و طعم مشخص آن ها بيرون بياورم، آيا مستبعد و شگفت انگيز نيست؟!
‏اگر من درحالي که ميان جنگلي انبوه گردش مي کنم به يک قسمت خالي از درخت برسم که در آن جا خانه اي زيبا ساخته شده است و در اطراف آن گل ها و بوته هاي قشنگ ديده مي شوند، فوراً اين مطلب به نظرم نخواهد رسيد که درختان آن قسمت از جنگل را کسي بريده و خانه اي ساخته و گل هايي دورو بر آن کاشته است، و اگر تصورکنم که اين کارها خود به خود انجام گرفته، همه مرا مسخره خواهندکرد. در مورد عناصر و جدول تناوبي و ساير قوانين طبيعي نيز وضع به همين ترتيب است، و يک منطق ساده ايجاب مي کند که وجودي آن ها را طرح و ايجاد و نگاه داري نمايد. به نظر من، اين طراح و موجد قوانين ذات باري تعالي است، و اعتقاد به وجود آفريدگار جهان يگانه پاسخ مقنع به آفرينش جهان و نظم پايدار آن است.
‏علاوه براين، مدت ها قبل من به اين حقيقت رسيدم که اين خدا همان خداي کتاب مقدس است. در آغاز با بعضي از دشواري ها درباره ي مطالب علمي اين کتاب رو به رو بودم، ولي آن دشواري ها به تدريج از ميان رفت. قبلاً در ابتدا راجع به آيه اي از انجيل متي مي انديشيدم که در باب 13 ‏آمده و آيه ي 5 ‏اين باب را تشکيل مي دهد و صورت آن چنين است: « ‏شما نمک جهانيد، لکن اگر نمک فاسدگردد به کدام چيز باز نمکين شود؟ ديگر مصرفي ندارد جز اين که بيرون افکنده پايمال مردم شود ». آيات 34 ‏و 35 ‏مشابه آن از باب 14 ‏انجيل لوقا نيز به همين اندازه مبهم است: « ‏نمک نيکو است، ولي هرگاه نمک فاسد شد به چه چيز اصلاح پذيرد؟ نه براي زمين مصرفي دارد و نه براي مزبله بلکه بيرونش مي ريزند ».
‏به عنوان يک شيميدان چنان استدلال مي کردم که نمک جسم شيميايي بسيار پايدار کلررسديم است. نمک با ماندن هرگز بد نمي شود و آن را دور نمي ريزند. دو راه ممکن براي آن که نمک مزه يخود را از دست بدهد وجود دارد: 1 ‏. اين که در واکنشي شيميايي وارد شود و تغيير ماهيت بدهد وديگرکلررسديم نباشد؛ 2 ‏. چندان بد با ناپاکي ها آلوده شود که مزه ي ويژه ي آن پوشيده بماند. فرض اول را از آن جهت کنار مي گذاشتم که حضرت مسيح چنان آموزگار خوبي بود که هرگز به فعل و انفعالي توسل نمي جست که توده ي مردم نتوانند آن را فهم کنند. بنابراين بايد پاسخ را در آلودگي ها يافت، در همه ي آن مدت آنچه در نظر من تجسم داشت نمک پاکيزه سر سفره بود که بسيار آسان در اين زمان به دست همگان مي رسد. اندکي تجسس جواب را در نظر من آورد. در آن زمان روميان حاکم بر سرزمين هاي مقدس نمک را به عنوان ماليات از مردم قبول مي کردند.
‏البته يکي از منابع فراهم آوردن نمک براي فلسطينيان بحرالميت يا درياي نمک آن سرزمين بود. اين ماليات چندان ستمگرانه بود که مردمان در پرداخت آن به انوع تقلب دست مي زدند و نمک را با شن و چيزهاي ديگر مختلط مي کردند تا بر وزن آن بيفزايند ( پس بدانيم که نمک همان نمکي نبودکه اکنون خالص و پاک بر سر سفره هاي خودمان داريم و از آن بهره مند مي شويم ). دولت آن نمک ها را با ريختن در ظرف هاي بزرگ پر از آب و به دست آوردن محلول غليظ آنچه در آن ظرف ها باقي مي ماند، مواد خاکي غيرقابل حل شدن در آب بود. البته نمک مزه ي خود را از دست مي داد بدان جهت که ديگر نمک خالص نبود و شايسته آن بود که زير پا ريخته و پايمال شود.
‏اين تنها راهي نيست که نمک از آن راه مزه ي خود را از دست مي دهد. آب سطحي بحرالميت، پس از تبخير شدن، محتوي املاح محلولي مرکب ، از 31 ‏درصد کلررسديم محلول، 13 ‏درصد کلررکلسيم، و 48 ‏درصد کلرر منيزيم؛ همراه با ناخالصي هاي ديگر است.کلررهاي کلسيم و منيزيم جاذب رطوبتند و بنابراين آب هوا را مي گيرند و از اين راه در واقع کلرر سديم را در خود حل مي کنند که نتيجه ي آن مزه ي تلخي مي شود که ديگر نمي توان گفت شوري نمک است. عادت بر آن جاري بود که مقادير فراواني نمک در خانه هايي ذخيره کنند که کف خاکي داشت. با گذشت زمان، نمک مجاور با کف زمين به سبب رطوبت « آلوده و ناپاک » مي شد، و چون به خاطر شوري براي اراضي کشاورزي زيانبخش بود، هيچ کس روا نمي دانست که چنين نمک آلوده اي را بر روي زمين او بريزند. تنها جايي که براي ربختن آن باقي مي ماند، خيابان ها بود که در آن ها لگدمال پاي همگان مي شد.
‏بنابراين صحت علمي کتاب مقدس، حتي در بسياري از جزئيات آن قابل اثبات است- اين که گفتيم يکي از نمونه هاي مورد نظر بود. چون اکنون به جنبه ي گسترده تر مطلب بازگرديم، همين انجيل، در صورتي به شکل صحيح مورد تفسير واقع شود، براي من گزارشي قابل اعتماد درباره ي اصل جهان و نيز درباره ي توجيه نگهداري آن خواهد بود. من در علوم طبيعي و در شيمي هيچ مطلبي نيافته ام که متعارض با کتاب مقدس باشد، و همچنين درکتاب مقدس با مطلبي روبه رو نشده ام که متعارض با علم بوده باشد.
‏خدا « سفر پيدايش » به اعتقاد قطعي من تنها پاسخي است که براي « پيدايش » و تدبير شکست ناپذير و تفصيلي جهان وجود دارد.

پي‌نوشت‌ها:

1- Elmer W. Maurer.
2- داراي درجه ي B. S. ‏ازکالج دولتي آيووا، M. S. ‏از دانشگاه پنسيلوانيا، متخصص تحقيقات شيميايي در وزارت کشاورزي ايالات متحد، متخصص در ترکيب داروهاي گندزدا، و در حال حاضر متخصص تحقيق کشف داروهاي گندزداي جديد براي انوع مختلف خاک .

منبع مقاله :
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم